میو ساساکی یک دختر دبیرستانی پرانرژی است که از خانواده ای از هم گسیخته متشکل از پدر بی اعتماد به نفس و نامادری بیش از حد سرمایه گذاری شده اش می آید که تلاش های او برای برقراری ارتباط با میو آزاردهنده به نظر می رسد. با دیدن کنتو هینود به عنوان پناهگاهی در برابر تمام مسائل شخصی خود، نمی تواند جلوی خود را بگیرد تا تظاهرات غیرمتعارف عشق خود را بر روی علاقه اش وادار کند.
در حالی که میو نمی تواند توجه کنتو را به عنوان خودش جلب کند، موفق می شود با تعامل با او در قالب یک گربه سفید، که کنتو آن را "تارو" می نامند، موفق شود. اما میو به زودی متوجه میشود که نمیتواند به کنتو با مشکلات مختلفی که در قالب گربهاش میشنود کمک کند و اکنون بین دو انتخاب سخت گیر افتاده است. آیا او به عنوان یک گربه به رابطه خود با او ادامه می دهد یا هویت خود را آشکار می کند و آنچه را که دارند به خطر می اندازد تا به عنوان خود انسانی به او کمک کند؟