خلاصه
Iku Kurihara یک اوتاکو است که با خوشحالی در توکیو زندگی می کند، خارج از مدرسه و محل کار خود را حفظ می کند و از جدیدترین انیمه و مانگا لذت می برد. یک روز عصر، هنگامی که او در حال عبور از یک پل عابر پیاده خاص در راه خانه است، توسط یک رهگذر تکان می خورد و تعدادی دوجینشی روی زمین پراکنده می شود. یک سامری خوب می ایستد تا به او کمک کند وسایلش را جمع کند، اما ایکو بدون برداشتن یک کتاب فرار می کند، زیرا او می داند که این شخص یک روح است که همیشه روی پل تعقیب می کند! شبح، میموری سئو، از فرار ایکو منصرف نمی شود و او را دنبال می کند تا چیز گم شده اش را پس دهد. میموری مجذوب این است که ایکو بتواند او را ببیند و با وجود خودش، ایکو کنجکاو است که چگونه میموری می تواند با اشیاء فیزیکی تعامل داشته باشد. این دو با هم هم اتاقی می شوند و به زودی ایکو نگران بازگشت روزانه میموری به پل در ساعت 23:45 می شود تا ظاهراً مرگ او را بازسازی کند. نه تنها که، اما هر روز صبح، Mimori دوباره به Iku ظاهر می شود بدون خاطره ای از شب قبل! ایکو با دستان خود تصمیم می گیرد که میموری را از این چرخه بی پایان که مجبور است لحظات پایانی خود را دوباره زنده کند، خارج کند.