خلاصه
پس از قرن ها پیش که سطح جهان تسلیم هرج و مرج شد، شهر Novus Aether تنها با دعاهای مستمر قدیس در آسمان شناور نگه داشته می شود. سال ها پیش، هنگامی که نماز قدیس قطع شد، حادثه ای به نام "گرن فورته" رخ داد که باعث شد بخشی از زمین سقوط کند و شهر پایین را به دو قسمت تقسیم کند که توسط صخره ای از هم جدا شده است. جانها و داراییهای بیشماری در فاجعهای که بهعنوان بزرگترین فاجعه در تاریخ شهر شناخته میشود، از دست رفت یا بهطور غیرقابل برگشتی تحت تأثیر قرار گرفت. با گذشت زمان، پایین ترین لایه، که به عنوان "زندان" شناخته می شود، به خانه افرادی تبدیل شد که بسیاری از زندگی قبلی خود را در طول "Gran Forte" از دست دادند. جنایت، قحطی و بیماری با «زنجیرههای طلای نخورنده»، سازمان حاکم در منطقه که متخصص تجارت جنسی است، بیداد میکند. حفظ نظم کمی که هنوز وجود دارد. در همین حال، یک بیماری مسری که باعث رشد بال افراد آلوده می شود، در سطح شهر پخش شده است و واحدی به نام "شکارچیان بال" برای برخورد سریع و اغلب خشونت آمیز با این افراد تشکیل شده است. در این "زندان" قیام آسترایا زندگی می کند، یک قاتل سابق که کارهای عجیب و غریبی را برای دوستش، رئیس "زنجیره های طلای بدون زنگ" انجام می دهد. در طی یک درخواست، کایم یوستیا، دختری بالدار را پیدا میکند که نور بنفش کمرنگی را که مشخصه حادثه «گرن فورته» سالها پیش است از خود ساطع میکند. برخورد او با یوستیا او را به سفری می برد که او را با تأثیرگذارترین ارگان های شهر از جمله کلیسا و دولت سلطنتی درگیر می کند. در حالی که او به دنبال معنای زندگی ظالمانه و دشوار خود است،