خلاصه
شب کریسمس است و دویونگ در یک هتل مجلل رزرو کرده است به این امید که یک روز عاشقانه را با دوستش هیونجین سپری کند. اما به نظر می رسد هیچ چیز طبق برنامه پیش نمی رود. آنها خدمات سلولی خود را از دست می دهند، رزرو خود را از دست می دهند، و از طریق یک طوفان بارانی وحشتناک رانندگی می کنند تا به هتلی خالی از سکنه برسند. هنگامی که دویونگ درخواست بازپرداخت میکند، دربان حیرتانگیز اصرار میکند که او باید در یک بازی شرکت کند - بازی که به سرعت کریسمس را به یک کابوس تبدیل میکند.