یک روز، کیوجی هیمورو صدای در زدن را می شنود. با باز کردن آن، متوجه می شود که به دنیای دیگری منتقل شده است. اما زندگی جدیدش خوب نیست. او نه مهارت مبارزه دارد، نه پول دارد و نه راهی برای تهیه غذا. در حین غواصی در زبالهدان، کیوجی دانهها را کشف میکند و برنامهای برای رشد غذای خود در نظر میگیرد. با این حال، وقتی متوجه می شود که این دانه ها هیولا می شوند، برنامه های او تغییر می کند.