خلاصه
قبل از اینکه دوست دکتر ساچی تاناکا دوباره به عنوان یک جسد بدون خون ظاهر شود، او از کامیا بازدید کرد - یک باشگاه ویژه که در آن مشتریان برای اوقات خوشی پول و خون پرداخت می کنند. اگرچه خونآشامها از سوء ظن قتل پاک میشوند، تاناکا راه خود را به اتاقی خصوصی در کامیا با میزبان خونآشام فریبنده یوهان پیدا میکند. اما از آنجایی که دیدن خون باعث حالت تهوع او می شود، تاناکا از سوراخ کردن پوست خود امتناع می کند. تصاویر یوهان جذاب ذهن تاناکا را آزار می دهد و به بهانه غلبه بر ترس از خون، او به باشگاه باز می گردد. با این حال، سخنان چاپلوس جوهان و احساس سرخوشی دندانهایشان روی گردنش، ذهن او را تیره میکند، و او به بازگشت ادامه میدهد - حتی اگر تهدید یک قاتل خونخوار هنوز در شهر وجود داشته باشد.