توده ها از زاگان به عنوان یک جادوگر شیطانی می ترسند. او هم از نظر اجتماعی بی دست و پا و هم بد دهان، روزهای خود را صرف مطالعه جادوگری می کند و در عین حال هر متخلفی را در قلمرو خود مورد ضرب و شتم قرار می دهد. یک روز او به یک حراج تاریک دعوت می شود و چیزی که در آنجا پیدا می کند یک برده الف با زیبایی بی همتا به نام نفی است. زاگان که در نگاه اول عاشق شده است، تمام دارایی خود را برای خرید او مصرف می کند، اما از آنجایی که یک مکالمه ضعیف است، نمی داند چگونه به درستی با او ارتباط برقرار کند. بنابراین، زندگی مشترک ناخوشایند یک جادوگر که نمیداند چگونه عشق خود را منتقل کند و بردهاش که مشتاق اربابش است، اما نمیداند چگونه به او جلب شود، آغاز میشود.