خلاصه
در حالی که ژان آرک در آستانه سوزاندن در آتش است، او به خدا اعتراف می کند که از مردم و ظلم هایی که دیده به هم ریخته است و می خواهد بمیرد. خدا نمیخواهد این اتفاق بیفتد، او را به ژاپن امروزی میفرستد و به او سه سال فرصت میدهد تا زمانی را که برای مأموریت مقدسش از دست داده بود جبران کند.