سگاوا تاکومی مرد جوانی است که عادت داشت خود را درگیر دیگران نمی کرد. او وقتی کوچک بود اینطور نبود، اما با بزرگسالی تغییر کرد. به محض اینکه یکی از اطرافیانش علاقه زیادی به او نشان می داد و سعی می کرد به گذشته اش دعا کند، بلافاصله آدرس خود را تغییر می داد و کار می کرد تا همه چیز را دوباره تنظیم کند. و مهمتر از همه، او عادت داشت دهانش را در مورد آن کار کوچکی که می توانست انجام دهد و هیچ کس دیگری در اطراف نمی توانست انجام دهد، بسته نگه می داشت. نه اینکه به هر حال کسی او را باور کند. این فقط باعث می شود دیگران او را به خاطر ترسناک بودن طرد کنند. زیرا تاکومی می تواند ارواح را ببیند و آزادانه با آنها صحبت کند. این تصور غلط را فراموش کنید که ارواح پر از نفرت یا سایر احساسات بد هستند. آنها نیستند. آنها در واقع اغلب از زمانی که هنوز زنده بودند زیباتر هستند، گویی مردن و رهایی از بدن آنها این چیزها را از بین میبرد و تنها برخی از احساسات ماندگار آنها را از ادامه راه باز میدارد. اما منزوی کردن خود از دیگران دیگر یک گزینه نیست. تاکومی اکنون یک کارمند جدید در شرکتی است که همه شبیه او هستند. آنها از چیز کوچکی استفاده میکنند که دیگران مجبور نیستند برای شرکتهای بیمه و پلیس در پشت صحنه کار کنند، و مستقیماً از روح در مورد شرایط مرگشان میپرسند، و بهطور غیررسمی پروندهها را به سمت نتیجه درست هدایت میکنند. و همچنین، بخشی از افتخار این شغل کمک به ارواح برای انتقال پس از تکمیل درخواست شرکت بیمه یا پلیس است. به عنوان یک کارمند جدید، تاکومی باید از سالمندان خود بیاموزد که چگونه آنها را درک کند و به هر طریقی با احساسات ماندگار آنها کنار بیاید.