خلاصه
در ساعت 6:29 بعد از ظهر روز 31 اکتبر در مریلند آمریکا، پسر کوچکی به نام الکس در حالی که هنوز لباس هالووین خود را بر تن دارد آخرین نفس خود را می کشد. در ساعت 12:25 صبح همان روز در زاکسن آلمان، رایت اور کودکی همسن و سال با الکس است که در کنار او می میرد. این دو "روحهای دوقلو" هستند که قرار است قبل از اینکه به طرف دیگر بروند ملاقات کنند. همانطور که به سمت یکدیگر سفر می کنند، روح الکس و رایت به طرز عجیبی به سمت چند نفر سازگار کشیده می شوند که قادر به دیدن و شنیدن هستند. الکس با هاروهی کورهاشی، زنی با خواهر دوقلویی که هاروهی را رقیب خود می بیند، برخورد می کند. در آن سوی دنیا، رایت با یک پزشک سابق به نام تئو کلودن ملاقات می کند که در حال حاضر یک کار خانگی کوچک را اداره می کند. تجارت جواهرات. برخورد سرنوشت ساز الکس و رایت با هاروهی، تئو، و دیگران به آنها اجازه می دهند تا خاطرات زندگی گذشته خود و دلایل مرگ خود را در حالی که به تدریج فاصله بین یکدیگر را می بندند، بازیابی کنند.