خلاصه
زنی به نام ناتسو زمانی که یک روز از سر کار به خانه می آید، کن، شوهرش را با زن دیگری پیدا می کند. کن اعتراف می کند که عاشق دختر می باشد و از ناتسو تقاضای طلاق می کند. ناتسو به دلایل عجیبی واقعاً شوکه یا غمگین نمی شود. تنها چیزی که او می تواند به آن فکر کند این است که از پنج سال زندگی خود با کن یاد گرفته است و چگونه می تواند به جلو حرکت کند. سپس، یک شب بی خواب، فرشته ای را می بیند که در بالکن او نشسته است... و کمی بعد، فرشته زندگی با او را آغاز می کند. در این جلد سه داستان مانگای کوتاه دیگر گنجانده شده است: خدا همه چیز را می داند، زمان چای و توزیع بهشت.