خلاصه
بچه ها به طور مرموزی ناپدید می شوند و این نگرانی اصلی بسیاری از والدین بوده است. یکی از والدین پیدا می شود که در خیابان ها سرگردان است و از مردم می پرسد که آیا تا به حال در مورد پرستویی که در شب گریه می کند چیزی شنیده اند. پیشخدمتی که در یک بار کار می کند او را به بار راهنمایی می کند و به او اجازه می دهد تا در مورد وضعیت خود صحبت کند. در بار، پیشخدمت، یک متصدی بار و یک دختر کوچک گوش می دهند. وقتی صحبتش تمام شد، می رود. حالا تمام کاری که پیشخدمت و ساقی باید انجام دهند این است که منتظر بمانند. دختر کوچک از بار ناپدید می شود و او در خیابان ظاهر می شود. او دختر مورد نظر را پیدا کرده و ردیابی می کند و او را دنبال می کند تا کشف کند...؟