مادوکا کانامه چهارده ساله رویای سورئال در مورد موجودی عجیب و دختری در مشکل می بیند. صبح روز بعد، دختری مرموز به نام هومورا آکمی به کلاس مادوکا منتقل می شود. در کمال تعجب، همورا دقیقاً همان دختری است که در خواب دیده است. بعداً در همان روز، مادوکا یک درخواست کمک را در سر خود می شنود. معلوم می شود که این گریه ها متعلق به کیوبی مجروح است، موجودی گربه مانند که او نیز در خواب او بوده است. اما او هومورا را در محل کیوبی پیدا می کند که به مادوکا هشدار می دهد که از موجود کوچک دور شود. مادوکا با برقراری ارتباطی که همکلاسی جدیدش به موجود درمانده حمله کرده است، کیوبی را می گیرد و با کمک بهترین دوستش سایاکا میکی فرار می کند. پس از فرار آنها، کیوبی به دختران فرصتی فریبنده ارائه می دهد: تبدیل شدن به یک دختر جادویی در ازای برآورده شدن هر آرزویی. با این حال، همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست، زیرا وزن آرزوهای آنها ممکن است بسیار سنگین تر از آن چیزی باشد که انتظار داشتند.